نقش رسانه هاي جمعي بر بزهكاري كودكان و نوجوانان #2

۱۳۸۸ اسفند ۶, پنجشنبه , Posted by ناشناس at ۳:۰۶:۰۰
Share

قسمت دوم : بخش دوم

بررسي تاثير تلويزيون بر بزهكاري كودكان و نوجوانان





گردآورندگان :

فاطمه قرمز چشمه

زهره منيري

الهام ميرخاني

بازبين : پريسا آشتياني


هرگونه استفاده از مطالب فوق بدن ذكر منبع مجاز نمي باشد .

زمستان 84

برگفته از سایت : http://cidso.com/tahghigh/tv.htm   



فصل دوم

بررسي تاثير تلويزيون بر بزهكاري كودكان و نوجوانان

افزايش رسانه هاي ارتباط جمعي به شكل گسترش انفجاري تلويزيون در دهه 1950 در آمريكاي شمالي ، همانند ديگر قاره ها نبوده است . بطوري كه ظرف مدت يك سال ، ( 1950 -1945 ) ميزان آن به بيش از يك ميليون دستگاه رسيد . سريع تر از هر جاي ديگر تلويزيون در خانه هايي نفوذ كرد كه كودكان كم سن و سال در آنها سكونت داشتند . در آمريكا احتمال يافتن تلويزيون در خانوارهاي داراي كودك زير 12 سال دو برابر خانوارهاي بدون اولاد بود . (1)

تلويزيون رسانه اي همه جا حاضر است كه محتواي آن به دقت تهيه شده و غالبا" واقع گرايي آن ، كودكان را جذب استنباط مفهومي از محتواي تلويزيون دارند و نه درباره زندگي واقعي جهاني كه تلويزيون ظاهرا" آن را ترسيم مي كند ، چندان چيزي مي دانند .

تحقيقات متعددي كه در آمريكا و انگلستان در مورد تاثير تلويزيون بر روي بچه ها به عمل آمده مي توان ابتدا اين نتيجه را گرفت كه تلويزيون مثل ساير وسايل ، چون بچه ها را با مسائل و ارزش هاي افراد بالغ در تماس قرار مي دهد ، اضطرابهاي آنان را در مورد آينده شان و به طور كل احساس عدم امنيتشان را افزايش مي دهد و خيلي زود پيچيدگي ، شرايط خانوادگي و اجتماعي و انساني را بر آنها آشكار مي سازد . (2)

امروزه ، بسياري از دارندگان دستگاه گيرنده تحت تاثير برنامه هاي تلويزيوني « تلويزيون سالاري » قرار گرفته اند كه البته با توجه به علاقه شديد خرد سالان و نوجوانان به برنامه هاي تلويزيوني ، به زحمت مي توان آنها را قانع كرد كه به موقع پيش از پايان برنامه هاي تلويزيوني به خواب روند يا به موقع تكليف مدرسه خود را آماده كنند .

1- شرام ويلبر ، تلويزيون در زندگي كودكان ما ، ترجمه محمود حقيقت كاشاني ، نشر مطالعات صدا و سيما، سال 77 ، ص 17 و 18

2- ستوده هدايت الله ، مقدمه بر آسيب شناسي اجتماعي ، نشر آواي نور ، سال 1373 ، ص 206 .

در دهه اخير با پيشرفت فرستنده هاي ويدئويي و تلويزيوني تهيه كنندگان ، انواع فيلم ها و برنامه ها را براي مردم ساخته اند . اگر در گذشته تماشاگران فيلم هاي سينمايي با اختيار فيلم دلخواه خود را انتخاب مي نمودند و بعد خانه را به سوي سينما ترك مي كردند ، ولي امروزه مسئولان و كارگزاران تلويزيون بدون اينكه به اثرات نيك و بد فيلم ها در گروه هاي سني و جنسي مختلف توجه كنند ، آنها را به خانه هايي كه دريچه تلويزيون به روي آنها باز مي شود ، صادر مي كنند و افراد خانواده ، زن و مرد ، خرد و كلان بدون اينكه انتخاب داشته باشند ، چشم و گوش خود را به اين فرستنده مي سپارند .

كودك چگونه از تلويزيون استفاده مي كند ؟

آمار ارقام مربوط به استفاده كودك از تلويزيون بيانگر اين است كه در 3 سالگي از هر سه كودك يك نفر ، در 5 سالگي از هر 5 كودك چهار نفر و در كلاس اول از هر 10 كودك 9 نفر تلويزيون تماشا مي كنند . در سالهاي اول تحصيل ، زمان متوسطي كه يك كودك صرف تماشاي تلويزيون مي كند دو ساعت در روز است . از اين سالها به بعد مقدار فوق در كلاسهاي ششم و هفتم به اوج سه تا چهار ساعت مي رسد و آن گاه ، به آرامي طي سالهاي دبيرستان افول مي كند . از نظر تماشاي تلويزيون بين كودكان اختلافهاي فردي زيادي وجود دارد . براي مثال كودكان باهوش تر تا حدود سن 11 سالگي از تماشاگران پرو پا قرص تلويزيون به شمار مي روند و پس از اين سن ، تمايل مي يابند كه از تلويزيون كنار بكشند و به سمت چالش هاي فكري به ظاهر بزرگتر آثار چاپي روي آورند . يك كودك نوجوان معمولي در شانزده سال اول عمر خود همان ميزان وقت صرف تماشاي تلويزيون مي كند كه صرف مدرسه مي كند . زماني بيشتر از آنچه كه وي صرف بقيه رسانه ها مي كند .

سليقه هاي كودكان ، بيانگر حركت سريع آنان از به اصطلاح برنامه هاي كودك به سمت برنامه هاي وسترن ، حادثه اي ، نمايش هاي جنايي ، موسيقي مورد پسند عامه و ساير برنامه هاي عمدتا" خاص بزرگسالان است .

كودكان دلبستگي زيادي به تلويزيون دارند . اگر قرار باشد كه كودكان بدون وجود رسانه ها سر كنند ، اين رسانه ها ، رسانه اي است كه بيش از همه كمبود آن را حس مي كنند . اگر از آنان بپرسيد كه مايلند چه تغييري در تلويزيون ب وجود آيد ، تقريبا" بطور كامل از بيان آن عاجزند ، عمدتا" پاسخ آنان اين است كه مي خواهند مقدار بيشتري از آنچه را كه هم اكنون مي بينند ، مشاهده كنند .

قابل ذكر است كه به ويژه در بين كودكان باهوش تر منزلت و اهميت تلويزيون در سالهاي بين 13 تا 19 سالگي رو به زوال مي گذارد .طي اين سنين وسايل ارتباطي چاپي از ارزش والاتري برخوردار مي شوند و راديو ( كه عمدتا" يك كانال دوم فراهم كننده موسيقي متن در هنگام خواندن و مطالعه محسوب مي شود .) اهميت جديدي مي يابد .

تلويزيون و روابط اجتماعي

وقتي كودكي با خانواده يا همسالان خود روابط رضايت بخشي ندارد ، تمايل پيدا مي كند كه به تلويزيون رو كند و آنجا مي تواند براي مدتي عرصه مسائل زندگي و احتمالا" تنش خود را كاهش دهد . اما وقتي ما برخي ديگر از متغيرها را وارد قضيه كنيم ، اين رابطه ديگر يك رابطه ساده نيست . اگر به كودكان داراي هوش و پايگاه اجتماعي پايين توجه كنيد ، چنانچه روابط آنان با والدين يا همسالان خود رضايت بخش نباشد چه اتفتقي روي مي دهد . در اين حالت برخورد بيشتر موجب تماشاي بيشتر تلويزيون نمي شود ، اگر امري هم روي دهد ، كاهش در تماشاست .


كيفيت روابط كودك با خانواده و گروه همسالان خود بدين ترتيب به تعيين ميزان تماشاي تلويزيون كمك مي كند . اما اين كمك بسيار فراتر هم مي رود ، در حالي كه به دليل ناكامي در روابط خانوادگي يا روابط با دوستان از پرخاشگري آكنده است ، احتمالا" در جستجوي محتواي خشونت آميز تلويزيون است و آن را به ياد مي آورد . اگر روابط اجتماعي وي رضايت بخش نباشد احتمال دارد براساس خيال پردازي هاي حاصل از تلويزيون به خيال پردازي رو كند . اگر وي براي پاسخ به نيازهاي اجتماعي خويش در جستجوي خشونت بر آيد ، احتمالا" آن خشونت را هنگامي كه در زندگي واقعي نياز به پرخاشگر بودن را حس كند ، به ياد مي آورد و آن را زنده مي كند .

تاثيرات تلويزيون

تلويزيون نشان داده است كه در برانگيختن سليقه ها بهتر از برانگيختن فعاليت هاي فكري يا خلاق عمل مي كند . علايم كمي در دست است كه نشان دهد تلويزيون باعث تعالي ذوقي افراد مي شود و نگراني هايي ابراز شده است مبني بر اينكه تلويزيون تجاري در حال منجمد كردن در يك سطح ذوقي مبتني بر استانداردهاي رايج خود است . برخي از پژوهشگران در زمينه تلويزيون نگراني تاثير اين وسيله بر شكل گيري ذوق و سليقه افراد است . يك نگراني واقعي وجود دارد كه مبادا اين بزرگ شدن زود رس و اين تصاوير از زندگي بزرگسالان كه در دسترس كودكان قرار مي گيرد قبل از آنكه وي واقعا" آمادگي تميز بين آنها را داشته باشد ، ممكن است گمراه كننده باشد و شايد كودكان را حتي تا آن ميزان كه از فرايند رشد وحشت كنند ، دلسرد كند .

سپس تاثير رفتاري تلويزيون مطرح مي شود . اين تاثيرات از آن جمله تاثيراتي هستند كه بيشترين نگراني را ايجاد كرده است ولي با اين وجود ، اين تاثيرات تقريبا" از همه موارد از طريق زندگي غير تلويزيوني كودك قابل كنترل هستند .

تقليد از بازيگران فيلم ها ، همزيستي و هماهنگي نوجوانان و جوانان را با بزرگسالان دشوار كرده است . تحت تاثير افكار تلقين شده به وسيله فيلم ها ، ناسازگاري اجتماعي بروز مي كند . اطفال و جوانان از لحاظ تصور و تجسم ذهني به معيارهايي مي گرايند كه ساخته و پرداخته جامعه ديگر و هماهنگ با ويژگي آنان است .

اگر جوانان پس از تماشاي فيلم هاي عشقي و شهوت انگيز و تحريك كننده در تالار تاريك سينما دستخوش هيجانات مي شوند ، و چون بطور طبيعي ارضا نمي شوند ، دچار حالت عصبي مي شوند و دائما" با خود و زندگي در جنگ و ستيزند . فيلم ها براي اطفال و نوجوانان روياي شيرين مي سازند و در نظر آنان مجسم تر و برتر از واقعيت جلوه مي كند . هرگاه فيلم ها با توجه به عقايد و اعتقادات مذهبي ، سنن و آداب و رسوم محلي ، سطح فرهنگي ، مباني اخلاقي و مخصوصا" گروههاي سني به دقت هدايت نشوند در بروز حالت خطرناك جرائم تاثير خواهد داشت .

" كين برگ " ( Kinberg ) ، جرم شناس سوئدي مي گويد : « ارتباطات جمعي و رسانه هاي گروهي در تار و پود افراد تلقين پذير براي ارتكاب جرايم نفوذ مي كنند . »

متاسفانه تهيه كنندگان تجاري فيلم هاي ويدئويي و تلويزيوني به جنبه آموزشي ، تربيتي ، مذهبي و اخلاقي آنها چندان توجه ندارند و فقط براي حفظ منابع شخصي ، فيلم هايي را كه هدف تجاري دارند تهيه و به نحو اغراق آميز در صحنه ها ، پرخاشگري ، عصيان ، خشونت ، قانون شكني ، عياشي و شهوتراني را مجسم مي سازند .بزرگسالان به غير واقعي و تصنعي بودن موضوع فيلم ها واقف هستند اما اطفال و نوجوانان و كساني كه آگاهي و تجربه كافي ندارند ، آنها را واقعيت مي پندارند و مظهري از زندگي جديد تصور مي كنند . در صورتي كه در بيرون از صحنه هاي تلويزيون و سينما يعني در جامعه ، واقعيت ها به كل ، متفاوت از موضوع فيلم هاست . امروزه تماشاي تلويزيون ، بخشي از كارهاي روزمره انسان است و خواه ناخواه پيامدهايي را نيز دارد . تحقيقاتي كه در كشورهاي مختلف دنيا كرده اند نشان مي دهد كه تماشاي تلويزيون فعاليتي عمده در زندگي انسانها به شمار مي رود و تاثير اجتناب ناپذيري در تمامي گروههاي سني به ويژه كودكان و نوجوانان بر جاي مي گذارد . بنابراين رعايت تناسب محتوي برنامه هاي تلويزيوني با ظرفيتها و ويژگي هاي ادراكي و رواني مخاطبان و تلقي واقع بينانه از آنها براي تامين « بهداشت رواني » و « تعادل شخصيت » نونهالان ضروري به نظر مي رسد . بديهي است كه بعضي از برنامه هايي كه از شبكه تلويزيوني پخش مي شوند ، براي گروه هاي سني كودك و نوجوان مناسب نيستند و تماشاي آنها پيامدهاي نامطلوبي دارد چون تعدادي از برنامه ها فقط با هدف جذب مخاطب تهيه مي شوند و در آنها ديدگاه كارشناسانه لحاظ نمي شود . در اينجاست كه نقش عوامل بازدارنده و نظارتي مطرح مي شود . پدر و مادر از جمله نيروهاي بالقوه نظارتي هستند كه مي توانند نقش بسزايي داشته باشند .

كودكان در خردسالي بطور كامل و واضح نمي توانند بين واقعيت و خيال مرزي قائل شوند ، ممكن است هر آنچه را كه در تلويزيون مي بينند واقعي بپندارند .

مثلا" پسر 8 ساله اي در هند در تلويزيون يك آگهي مربوط به ماشين هاي لباسشويي را ديده بود كه در اين آگهي خرس هاي كوچك اسباب بازي را كه كثيف و سياه شده بودند در ماشين مي انداختند و مي شستند تا سفيد شوند . او نيز برادر يك سال و نيمه اش را كه پوستي تيره داشت در ماشين لباسشويي گذاشت تا او را بشويد و سفيد كند . اما بچه كوچك در زير آب و فشار چرخش دستگاه خفه شد .

بنابراين چنانچه شاهد برنامه اي با محتواي ناخوشايند باشند ، به احتمال بسيار تاثير زيانباري بر الگوهاي فكري ، هيجاني و رفتاري آنان خواهند داشت . از اين رو بايد به پدر و مادر آموزش داد كه از فرزندانشان ، بخواهند آنچه را كه در برنامه هاي تلويزيوني مي بينند با اتفاقات واقعي مقايسه كنند . آنان بايد به كودكان تفهيم كنند كه تلويزيون در واقع مانند يك داستان گو است كه داستانهاي آن ساختگي است .

آنان مي توانند به زبانهاي ساده به كودكان تفهيم كنند كه چگونه از جنبه هاي فناورانه مانند موزيك و نور پردازي براي تحت تاثير قرار دادن هيجانها و عواطف مخاطبان بهره برداري مي شود و يك هر چقدر هم كه واقعي به نظر برسد ، باز براي آنكه مهيج تر شود تغييراتي در آن صورت گرفته است .

به نظر فلاسفه ، « پالايش دروني » يا « تخليه هيجاني »عبارت از واكنشي است كه انسان در رويارويي نا برابر با سرنوشت خود نشان مي دهد . روانكاوان ، پالايش دروني يا تخليه هيجاني را چنين تعريف مي كنند : « واكنش آزاد سازي نيروي رواني با يادآوري هيجانهاي سركوب شده يا تعارض هاي حل نشده و زيان آور براي بهداشت رواني . »

نقش پالايش تلويزيون در تماشاي فيلم هاي تخيلي و ماجراجويانه مانند جنگ ستارگان ، استاتوتيك و ... مهم است . اين فيلم ها طوري ساخته شده اند كه با زندگي معمولي و عادي مردم مناسبتي ندارند . روان شناسان در پاسخ به اين سوال كه چرا اين گونه فيلم ها با اين همه استقبال روبرو مي شوند ، مي گويند : « فيلم هاي تخيلي ، نقش پالايش رواني دارند . بدين صورت كه اضطرابها و تنش هاي زندگي تمام نشدني است و انسان هميشه با ناكامي و اضطرابهايي رو در روست . »

فيلم هاي تخيلي به انسانها اجازه مي دهند كه به طور موقت بر اضطرابها و ضعف هاي خود پيروز شوند و از طرف ديگر بينندگان اين فيلمها از اينكه اين بلاها بر سر آنها نيامده خوشحال مي شوند .با قهرماناني كه با ناكامي ها ، دشواريها و ناملايمات روبرو مي شوند همانند سازي كنند ، خود را به جاي آنان مي گذارند و بر مشكلات پيروز مي شوند .

آيا تلويزيون خشونت را ياد مي دهد و موجب بزهكاري مي شود ؟

برخي از كودكان قوانين جهان خيال را با قوانين جهان واقعيت اشتباه مي گيرند ، كودكاني كه هنگام تماشاي تلويزيون پرخاشگري را نيز به همراه مي آورند . به احتمال بيشتر اعمال پرخاشگرانه برنامه هاي تلويزيوني را به ياد مي آورند . بزهكاري رفتاري پيچيده است كه معمولا" رشد آن منبعث از چندين ريشه است . عمده ترين اين ريشه ها معمولا" وجود نوعي فقدان بزرگ در زندگي كودك است كه اغلب عبارت است از خانواده از هم پاشيده ، يا نوعي احساس مورد پذيرش واقع نشدن از طرف والدين يا گروه همسالان كودك ، تلويزيون حداكثر يك علت جانبي است .

داستانهاي خشونت آميز وحشتناك ، مسائلي چون مناقشه ، قدرت و همبستگي بشري را مطرح مي سازند .خشونت و وحشت ، جزئي از اسطوره ، ادبيات و ديگر ابعاد فرهنگي محسوب مي شوند . رسانه هاي گروهي ، وحشت و خشونت را ساده سازي و استاندارد كرده ، سپس آنها را به عنوان بخشي از آداب و سنن روزمره وارد زندگي بسياري از خانواده ها مي كنند . قرار گرفتن در معرض وحشت و خشونت از خردسالي آغاز و در طول زندگي ادامه مي يابد . فرهنگ جديد از صحنه هاي خشونت و وحشت توليد شده توسط رسانه ها اشباع شده است . و اين امري است كه گريز ناپذير به نظر مي رسد .

مطالعات انجام شده در زمينه قرار داشتن در معرض خشونت رسانه اي نشان مي دهد كه در اين زمينه مسائل ديگري نيز مثل رواج خشونت و وحشت در محتواي رسانه هاي مختلف ، موقعيت اجتماعي – اقتصادي ، جنسيت و برخي از الگوهاي گزينشي موثر هستند . (1)

1- گربنر جورج ، خشونت و وحشت در رسانه ها ، ترجمه داوود جعفري ، ص 15 .

پژوهش ها در زمينه تاثير « خشونت تلويزيوني » بر رفتار كودكان و نوجوانان نشان مي دهد ، اين نوع مشاهدات به رفتار در خانواده ، مدرسه و جامعه تعميم مي يابد .

از جنبه كوتاه مدت اين تاثير ، تحقيقات متعدد نشانگر اين امر است كه كودكان بلافاصله پس از ديدن برنامه اي خشونت بار به همسالان خود در خانواده يا مدرسه تعرض مي كنند و رفتار خشن بروز مي دهند . در رسانه هاي تصويري بخصوص تلويزيون ، خشونت فراوان و تقريبا" در همه جا ديده مي شود . انواع آن عبارتند از : خشونت در فيلم هاي تخيلي ، خشونت در بازي ، خشونت جسمي و غير جسمي در تراژدي ها و كمدي ها ، كارتونها ، داستانهاي خانوادگي ، فيلم هاي ويدئويي ، داستانهاي جنگي و پليسي و امثال آن .

كودكان « خشونت » تلويزيون را به چند شكل دريافت مي كنند . خشونت جسماني ، خشونت جسماني به شكل بازي ، خشونت كلامي ، خشونت رمزي و نمادين و خشونت اشيايي .

خشونت جسماني شامل ضربه زدن ، چنگ زدن ،لگد زدن ،جنگ تن به تن ، شلاق زدن و غيره و خشونت كلامي شامل تهديد كردن ، متلك گفتن ، ناسزاگويي ، تحقير و ... است . خشونت رمزي حركات و اعمالي مانند دنبال كردن كودك به قصد زدن يا تهديد ديگران براي انجام اعمال خشونت بار توام با فعاليت هاي غير كلامي را شامل مي شود . نكته جالب در خشونت هاي تلويزيوني اين است كه عواقب اين خشونتها و به ويژه درد و رنج مصائب و فاجعه اي كه ممكن است از آن حاصل شود ، به ندرت نشان داده مي شود .نتايج پژوهشها و بررسي هاي مكرر كوتاه و دراز مدت نشان دهنده اين واقعيت است كه خشونت در تلويزيون به كودكان ، رفتار ضد اجتماعي ( سوسياپاتي ) مي آموزد ، از حساسيت آنها نسبت به اعمال خشن مي كاهد ، آن ها را براي مضطرب شدن آماده مي سازد ، اختلال در خواب بوجود مي آورد ، علائم بعد از تنش ايجاد مي كند ، رفتار خشونت آميز در آنها به وجود مي آورد ، اين باورها را در آنان تقويت مي كند كه مسائل را با خشونت مي توان حل كرد ، آنان را نگران و ترسو و مضطرب به دنياي اطراف خود بار مي آورد ، حساسيت نسبت به درد و رنج ديگران كمتر مي شود ، بيشتر دست به كارهاي خطرناك مي زنند ، از قواعد و قوانين سرپيچي و بحث و جدل بيشتري مي كنند و بالاخره رفتار معمولي آنان با ديگران معمولا" توام با پرخاشگري و آزار و تحقير ديگران مي شود .

كودكان كودكستاني كه انواع رفتارهاي پرخاشگرانه يك فرد بزرگسال را در برابر يك عروسك بادي بزرگ در تلويزيون ديده بودند ، بعدا" بسياري از اعمال از جمله الگوهاي نا متداول رفتار پرخاشگرانه او را تقليد مي كردند . تماشاي خشونت در تلويزيون رفتار پرخاشگرانه را از طريق تعليم و شيوه هاي پرخاشگرانه ، افزايش برانگيختگي ، كاهش حساسيت پرخاشگري و كاهش قيد و بند هاي رفتاري بر مي انگيزد .

برخي تحقيقات گوياي آن است كه فرستنده هاي تلويزيوني مستقر شده ، آمار جرائم از قبيل از آن به طور محسوسي بيشتر شده است . در ارزيابي سه شبكه تلويزيوني آمريكا معلوم شده است كه اين شبكه ها در برنامه هاي خود در هر هفته 92 مورد حمله با اسلحه گرم ، 113 صحنه تجاوز به عنف ، 9 فقره خفه كردن ، 128 فقره نزاع با مشت و لگد و 179 مورد تخلف از قانون را نمايش مي دهند . از سوي ديگر ، هر كودك تا رسيدن به 14 سالگي جمعا" 13000 مورد قتل و تجاوز را مشاهده مي كند . در يك تحقيق ديگر در اين زمينه ، نشان داده شده است كه مقدار تعيين كننده ميزان پرخاشگر بودن او را در 10 سال بعد يعني در 19 سالگي بوده است .

نگراني از خشونت در برنامه هاي تلويزيوني به طور مشخص با زمينه رشد اخلاقي كودك مرتبط است . بيش از 20 سال تحقيقات آزمايشگاهي ، آزمايش هاي ميداني و تجزيه و تحليل رفتارهايي كه به صورت طبيعط بروز مي كنند ، به اين نتيجه گيري منجر شده كه صحنه هاي خشونت آميز تلويزيون بر رفتارها و باورهاي كودكان و خردسالان پيامد منفي و قطعي دارد . (1)

1- نيومن فيليپ ، نيومن باربارا ، اثرات تلويزيون بر رشد كودك ، ترجمه اسماعيل بيابانگر ، ماهنامه آموزش و پرورش 1378 .

جوني تان پسر 10 ساله اي كه در يكي از زندانهاي ايالت متحده نگهداري مي شد ، عنوان مي كند كه چهار فقره چك براي گرفتن پول و خريد شيريني و آبنبات جعل كرده است . كلانتر اظهار مي كند كه اين پسر اقرار كرده است ، اين فكر را از نمايش تلويزيوني ياد گرفته است .

چون بينندگان رسانه هاي تصويري ، روابط متقابل شخصيتهاي تلويزيوني و روش هاي حل مسائل مشاهده شده در تلويزيون را تقليد مي كنند ، بنابراين بسيار مفيد خواهد بود كه نمونه هايي از رفتارهاي مناسب اجتماعي ، رفتارهاي مفيد و سازنده نشان داده شود . مي توان از نفوذ شديد و دقيق تلويزيون – كه تقريبا" در دسترس اكثر خانواده هاست – استفاده كرد و به كودكان فنون مديريت ، رهبري ، مطالعه ، آموزش قوانين راهنمايي و رانندگي ، انواع بازي هاي خلاق ، كار با رايانه و غيره را ياد داد .

خانم سوزان هيرولد ( 1986 ) ، نتايج 108 تحقيق مربوط به مقايسه اثر برنامه هاي اجتماعي ، برنامه هاي خنثي و نبود برنامه درباره آزمودني ها را به طور آماري بررسي مي كند . او به اين نتيجه مي رسد كه اگر تماشاچيان ، به جاي برنامه هاي خنثي ، به برنامه هاي اجتماعي نگاه مي كردند ، ( حتي به طور موقتي ) رفتارهاي اجتماعي مناسب آنها از 50 درصد به 74 درصد افزايش مي بافت .

علاوه بر مهمترين امتياز رايانه هاي شخصي ( PC ) و اينترنت شاهراه جهاني ارتباطات يعني ارائه خدمات اطلاعاتي و ارتباطي در سريع ترين زمان . آن ها مي توانند كودكان و نوجوانان را با خطرات و ضد ارزش ها و عوامل مخرب مربوط كنند . بيشترين خطر اينترنت براي كودكان و نوجوانان اين است كه اطلاعاتي در دسترس آنان قرار مي دهد كه به هيچ وجه مناسب اوضاع و احوال آنان نيست . مهمترين اين خطرات دور محور امور جنسي و خشونت مي چرخد . دسترسي به چنين اطلاعاتي ممكن است كاملا" تصادفي و يا عمدي باشد . هر دو اين طرق دستيابي ، مورد توجه متخصصان بوده است . هشدارهاي مكرر داده شده كه صدمات به بهداشت رواني از طريق اين گونه برنامه ها به كودكان و نوجوانان به ويژه در ايجاد مسائلي مانند انحرافات جنسي ، خشونت ، اعتياد ، رفتارهاي ضد اجتماعي ، سست شدن مباني خانواده ، اشاعه جرم و جنايت در طيفي وسيع در بسياري از موارد جبران ناپذير است .مسئولان كشور بايد بكوشند از طريق علمي و با مشورت دانشمندان علوم تربيتي و روانشناسي و متخصصان فناوري هاي جديد از گسترش اينگونه خطرهاي اينترنت جلوگيري كنند و يا حداقل بكاهند ، زيرا صدمات وارده به بهداشت رواني كودكان و نوجوانان از اين راه بسيار شديد و آسيب زاست .

مطلب آخر در مورد تلويزيون – اين رسانه تاثير گذار بر شخصيت و رفتار كودكان و نوجوانان – اين است كه روانشناسان و پژوهشگران مسائل تربيتي پيشنهادهايي براي كاستن از مضرات و خطرات آن ارائه داده اند :

1- خانواده ها در 4درجه اول بايد نقش فعالي در كمك به كودكان در فهم و درك آنچه در تلويزيون مي بينند ، داشته باشند .

2- پدر و مادر باير به كودكان خود اين حقيقت را ياد بدهند كه مضامين داستانها و فيلم ها و برنامه هاي تلويزيون واقعيت ندارد و هر آنچه كه در صفحه تلويزيون مشاهده مي كنند ، واقعي نپندارند و آن را با واقعيت بسنجند .

3- محدود كردن ساعت هايي كه كودكان برنامه هاي تلويزيوني مشاهده مي كنند .

4- سازندگان برنامه هاي رسانه هاي تصويري از قبيل رايانه ، تلويزيون و ... بايد در ساختن برنامه هاي خود از متخصصان اهل فن ، روانشناسان ، جامعه شناسان ، كارشناسان علوم تربيتي و ... كمك بگيرند . مثلا" « مدرسه موش ها » در ايران ساخته شده است كه در عين داشتن جاذبه ، جنبه آموزشي دارد و عاري از جنبه هاي خشونت آميز است .

5- مسئولان رسانه هاي تصويري مي توانند بعضي از برنامه هاي مفيد علمي ، تربيتي ، اجتماعي و آموزشي براي كودكان و نوجوانان را از ساير كشورها خريداري كنند ، به طوري كه منطبق با فرهنگ كشور باشد .



پایان بخش دوم


Currently have 0 نظر: